معرفی علیرضا تقی زاده ثمر
زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ
پرشي دارد اندازه عشق
زندگي چيزي نيست كه لب طاقچه عادت از يادمن و تو برود
زندگي جذبه دستي است كه مي چيند
زندگي نوبر انجير سياه در دهان گس تابستان است
زندگي بعد درخت است به چشم حشره
زندگي تجربه شب پره در تاريكي است
زندگي حس غريبي است كه يك مرغ مهاجر دارد
زندگي سوت قطاري است كه درخواب پلي مي پيچد
زندگي ديدن يك باغچه از شيشه مسدود هواپيماست
خبر رفتن موشك به فضا
لمس تنهايي ماه
فكر بوييدن گل در كره اي ديگر
زندگي شستن يك بشقاب است
زندگي يافتن سكه دهشاهي در جوي خيابان است
زندگي مجذور آينه است
زندگي گل به توان ابديت
زندگي ضرب زمين در ضربان دل ما
زندگي هندسه ساده و يكسان نفسهاست...
زندگي تر شدن پي در پي
زندگي آب تني كردن در حوضچه اكنون است
رخت ها را بكنيم
آب در يك قدمي است...
mehr.reza@yahoo.com
://gol110.blogsky.com
آخرین شعر های علیرضا تقی زاده ثمر
از تو پرسیدم غمم لبریز شد
فصل تنهایی من پاییز شد
ارغوان چشمهایت رنگ باخت
غم به دنیای دلم آویز شد
ناله برگی به زیر پای تو
زنگ رفتنهای بی پرهی
نفس های باقی مانده از دوست داشتنت را
پشت پرچین
زیر درخت گردو
وسط باغ به خاک می سپارم
چشم فرو میبندم از خستگی دوران و انبوه دردها
شا
شب سهم من و خواب تو و قصه و رویا
ای از تو نوشتن شده کار من تنها
من بی تو نشستم که مگر باز بیایی
تا نور فشانی تو به تاریکی شبها
در موسم گل
ای یاد تو هنوز جامانده در سرم
تنها نگاه توست تصویر آخرم
من از تبار درد،تنهای کوچه گرد
بی تو بدون عشق در غم شناورم
در امتداد راه در انتهای ش
آغوشت دشت
بوسه ات باران
تصور کن من را...
در دشت زیر باران
لعنت به قرص های رنگی
جهانم را سیاه و سف
باید گل بگیرم
دهان شعرم را...
وقتی
تو
با موهای پریشان
چشمهای سیاهت را گره زدی
به ضریح واژه های مقدسی که
از دست های مهربان خدا
بر دل من میچکد اما
شعر نمی شود
تقویم ها دروغ می گفتند
من نطفه نخواستن بودم
در همهمه ی بودن و نبودن
سرگردان مثل عقربه های ساعت
به وقت نرسیدن
مثل یک نمایش رئال
ه
شب در آغوشم مرده بود
خورشید یه لنگ پا ایستاده بود برای افشا (ی من )
و من خیال خام یک عشق بودم
در انزوای خاطر زنی تنها
وقتی تنم پر از زخم های خن
همه شهر خوابیده بودند
وقتی سکوت در دهان شعر من تلاش میکرد برای فریاد شدن
خدا انگار پشت ابرها ایستاده بود
آب می پاشید به همه گلهایی که به آب داده
تن می دهم به سکوت
خسته و درمانده
فرو می روم در خماری قرص ها
در هم آغوشی خوابی زیبا
رویایی متولد می شود
شبیه چشمهای تو
مثل موهای ت