سلام دوستان
عید قربان بر شما مبارک
چند روزی بود که می خواستم به روز کنم و قسمت نمیشد
اما انگار قسمت بوده روز عید این کارو انجام بدم
می خوام یکی از دوستان خوب و مستعدمو بهتون معرفی کنم
دوستی که همیشه به خاطر داشتنش افتخار میکنم
دوستی که بیشتر از غزلهای نابش خودش واسم عزیزه
شاید در آینده نه چندان دور بیشترازش بخونید
پدرام بابازاده عزیز
می تونید اشعار پدرام رو تو وبلاگش یعنی اینجا بخونید
واین هم یک تازه سروده از من:
بگذار که در بندِ،افکارِ خودم باشم
بعد از تو فقط فکرِ، آزار خودم باشم!
بگذار برو تنها، این بار اضافی را
تنها برو تا تنها، سربار خودم باشم
ای مبداءِ پایانم، بدرود، خداحافظ
تو راه خودت...،من نیز، دیوار خودم باشم
حالا که شکستم در، آیینه ی چشمانت
در چشم که دنبالِ ، دیدار خودم باشم؟!
صبح آمده پروانه ، از حادثه جان بردی
من شمعم و می باید ، آوار خودم باشم
من با تویکی بودم ، من با تو... ولی حالا...
آموخته ام زین پس، همواره "خودم" باشم
علی ارجمند